از چه بنویسم ؟ امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی می
کند ، مانده ام که از چه
بنویسم ... از آنهایی که دیروز با من بودند و امروز رفته اند یا از تو که همیشه حرفهای مرا می خوانی ...
از چه بنویسم ؟ از آسمانی که در حال عبور است یا از دلی که سوت و
کور است ؟ از زمین بنویسم یا از
زمان یا از یک نگاه مهربان ؟ از خاطراتی که با تو در باران خیس شد
یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده
نشد ؟ باز چه بنویسم ؟ از چتری که هرگز زیر آن نه ایستادم یا از
حرفهایی که هرگز به زبان نیاوردم ؟ من
عاشق خیابانی هستم که قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم ، من دلبسته
درختی هستم که فرصت
نشد اسممان را روی آن حک کنیم ... اگر قرار باشد بنویسم ... باید در
همه سطرهای دفترم حضور
داشته باشی ، نفس های تو می تواند برگ برگ دفترم را از پائیز پاک
کند ، من بیقرار حرفهای ناب
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |